Thursday, June 24, 2004

می شه مرد و زنده شد. می شه زنده شد و مرد. می شه مرد و زنده شد. می شه زنده شد و مرد.
می شه مرد و زنده شد. می شه زنده شد و مرد. می شه مرد و زنده شد. می شه زنده شد و مرد.
می شه ندید. می شه ساکت موند. می شه فقط نگاه کرد. می شه اصلا حرف نزد. می شه جواب چراها رو نداد. می شه اصلاً چراها را نشنید. می شه دیوونه بود. می شه دیوونه نبود. می شه تو یه لحظه خاک ریخت تو سر چند سال. می شه تو یه لحظه منکر شد. می شه تو یه لحظه عاشق شد. می شه تو یه لحظه مرد. می شه دوباره تو همون لحظه زنده شد. می شه سبک شد، سبکسار شد.
می شه داغون شد. می شه خندید. می شه گریه کرد. می شه ساکت موند. می شه صدا رو فراموش کرد. می شه ساز رو هم فراموش کرد. می شه فقط ساکت موند. می شه یه اتاق رو فراموش کرد. می شه یه خونه رو فراموش کرد. می شه یه لحظه رو فراموش کرد. می شه تمام لحظه ها را فراموش کرد. می شه مرد. میشه مرد. می شه دوباره زنده شد. می شه دوباره همون لحظه رو تکرار کرد. می شه اون لحظه رو فراموش کرد. می شه مرد. میشه دوباره زنده شد. می شه دوباره اون لحظه رو فراموش کرد. می شه مرد.
آره واقعاً می شه مرد. می شه تنها موند. می شه کنار 1000 نفر هم تنها موند. می شه مرد. می شه مرد. می شه مرد. می شه مرد. می شه دوباره زنده شد. می شه غروب دریا رو نگاه کرد. می شه گلهای کاکتوس رو دونه دونه کند. می شه مرد. می شه مرد.
می شه رفت. می شه برگشت. می شه مرد. می شه زنده شد. می شه نفهمید. می شه احمق بود. می شه احمق موند. می شه احمق مرد. می شه احمق زنده شد. می شه یه چاله کند. می شه همه چی رو توی یه چاله دفن کرد. می شه مرد. می شه خفه شد. می شه ساکت موند. می شه زنده موند. می شه زالو شد. می شه نفس کشید. می شه خون مکید. می شه فریاد زد. می شه مرد. می شه زنده شد. میشه دوباره فریاد زد. میشه دوباره خون مکید. میشه دوباره مرد. می شه تو یه لحظه به یه زندگی لگد زد. می شه تو یه لحظه یه آرزو رو دفن کرد. می شه ترسید. می شه شرم کرد. می شه ساکت موند. می شه مرد. می شه دوباره زنده شد.
میشه سر خاک یه دوست گل گذاشت. می شه 3 ماه کنار یه دسته گل درس خوند. می شه ساکت شد. می شه بغض کرد. می شه نفس کشید. می شه تاثیر گذاشت. می شه تاثیر گرفت. می شه خفه شد. می شه خفه شد. می شه خفه شد. می شه خفه شد.
می شه مرد. می شه خفه شد و مرد. می شه دوباره زندگی کرد. می شه هوس یه لیوان آب پرتقال کرد. می شه یه لحظه یه جا زندگی کرد. می شه راه رفت. می شه دوید. می شه نشست. می شه زمین خورد . می شه پا شد. میشه یه لحظه یه جا هوس آدم بودن کرد. می شه یه لحظه یه جا هوس عاشق بودن کرد. می شه یه لحظه یه جا هوس عاشق موندن کرد. می شه یه لحظه یه جا به یه آرزو خندید. می شه یه لحظه یه جا آرزو رو دفن کرد. می شه یه لحظه یه جا مرد. می شه بی قید بود. می شه بی قید نبود. می شه منتظر بود. می شه خسته شد. می شه از همه درهای بسته متنفّر شد. می شه خندید. می شه گریه کرد. می شه خوابید. می شه بیدار شد. می شه بیدار نشد. می شه مرد. می شه مرد. می شه یه لحظه یه جا مرد و دوباره زنده شد و دوباره مرد. می شه دیگه زنده نشد. می شه دستها رو از یاد برد. می شه چشمها رو از یاد برد. می شه صورتها رو فراموش کرد. می شه نگاهها رو ندیده گرفت. می شه بغض کرد و خفه شد. می شه بغض کرد و گریه کرد. می شه بغض کرد و خندید. می شه هی امتحان پس داد. می شه تو تنهایی ضایع شد. می شه خفه شد و خندید. میشه له شد و خندید. می شه مرد و خندید. می شه از تنهایی مرد. می شه از بی کسی مرد. می شه از بی تویی مرد. می شه جلوی دو تا چشم گفت نه. می شه جلوی دو تا چشم گفت آره. می شه ساکت شد. می شه خفه شد. می شه تنها موند. می شه تنها مرد. می شه بی تو مرد. می شه یه دنیا رو دیوونه کرد. می شه یه دنیا رو "عاقل" کرد. می شه ادای عقل رو در آورد. می شه ادای عشق رو در آورد. می شه به آدمها عقل تزریق کرد. می شه به آدمها عشق تزریق کرد. می شه پیامبر بود. می شه معجزه کرد. می شه وهم دید. می شه وهم بود. می شه خیال کرد. می شه خواب دید. می شه نفس کشید. می شه نفس نکشید. می شه زنده بود. می شه زندگی کرد. می شه زنده بود. می شه مردگی کرد. می شه گم شد. می شه دوباره پیدا شد. می شه گریه کرد. می شه گریه کرد. می شه لرزید. میشه لرزیدن رو مخفی کرد. می شه دوباره لرزید.
می شه ترحم بر انگیخت. می شه عشق بر انگیخت. می شه همدردی بر انگیخت. می شه ترحم بر انگیخت. می شه ترحم بر انگیخت.
می شه بچه بود. می شه بچّگی کرد. می شه بچه بود. می شه بزرگی کرد. می شه بزرگ بود. می شه بچگی کرد. می شه بزرگ بود. خیلی خیلی بزرگ. می شه بچه بود.
می شه گل کاشت. می شه گل داشت. می شه گل بود. می شه سفر کرد. می شه از دورترین راه ها اومد. می شه به دورترین راهها رفت. می شه توی شهر غریب گم شد. میشه از یاد برد کی بودن رو. می شه از یاد برد همه باید ها رو. می شه از دورترین راهها اومد. می شه غریب ترین آدمها رو دید. میشه عجیب ترین آدمها رو دید. می شه بلند فریاد زد که هستم. می شه خفه شد و هیچی نگفت.

میشه یه سیّاره رو فراموش کرد. میشه یه سیّاره رو فراموش کرد. میشه یه سیّاره رو فراموش کرد.

می شه شرم کرد. می شه خجالت کشید. می شه بالا آورد. میشه فرار کرد. می شه نفس کشید.
می شه نفس کشید. می شه رفت. می شه نخندید. می شه نرفت. می شه گریه کرد...

می شه مرد و زنده شد. می شه زنده شد و مرد. می شه مرد و زنده شد. می شه زنده شد و مرد.
می شه مرد و زنده شد. می شه زنده شد و مرد. می شه مرد و زنده شد. می شه زنده شد و مرد ...


Tuesday, June 22, 2004

من امشب این آهنگ رو که گذاشتم رو وبلاگم، بازم بارون گرفت. مثل همون شب...

Saturday, June 05, 2004

من از باغ معلّق آسمان کبود آمده ام،
از کشف سیّاره ای دور دست،
از جستجوی گلی که بکارت بهار و
قاصد رستگاری بود...


من کوچکترین شازده عالمم که بزرگترین گل رو داره...
...
خدایا،
من خارا سنگی خوارم
سختم
سنگینم
دشوارم
خدایا.


خداوندا، آسانم کن
آبم کن، آب!



رودم کن
یک شب نابودم کن
خاکم کن، خاک!



خداوندا
من خاک خاکسارم
تاراجم کن
بر بادم ده
خدایا.



خداوندا
من هرز آبِ مردابم
بارانم کن
بر خاکم ریز
خدایا، خدایا!
من ریشه ی بیشه ام
بیمناکم خدایا!
بیرونم کش
بر خاکم بخش
خداوندا،
من، ساقه ام
شاخه ام کن
بر بادم ده.



شکوفه ام کن
بیدارم کن بمیرانم
بمیرانم بیدارم کن
گلم کن
میوه ام کن
به مرغانم ده.
مرغم کن،
به روباهم بخش؛



آنگاه شیر
(آنگاهی پیری)
آنگاهی مرگ!
انسانم کن،
انسان...
بیدارم کن؛
بیدار...



...
Love ıs lıke wind, you can feel it on on your face, but you can never see it...
امروز یاد اوّلین روزی افتادم که پام رو گذاشتم تو این دانشگاه.
برای تمام روزهای خوبی که توی دانشگاه داشتم، از همه دوستام ممنونم. من تو این چهار سال خیلی
عوض شدم. بزرگ شدم ولی نه مثل آدم بزرگها. رشد کردم. حامد ، آزاده ،نگین، نسترن، آقا مسعود، عاطفه، باباجان، هدی ، مرجان ، الهام ، مریم، نرگس ، ندا و بازم مریم و معصومه.
فکر کنم اسم کسی جا نموند.

از همه مرامهایی که حامد و آقا مسعود و نرگس و ندا و نگین هم برام گذاشتن فوق العاده ممنونم.

Template Design | elnaz.sadr@yahoo.com