واسه همون دوست خوبی که وقتی کلی حرف داشتم گوش می شد:
می گن حالت گرفته س. راست می گن؟ من که فعلا از خونه نمی تونم تکون بخورم. دوست دارم بیام باهات حرف بزنم. حداقل می تونم که شنوای سکوتت باشم.
مگه تو نبودی که به من می گفتی الناز همه زورت رو بزن اگه قرار باشه داشته باشی می دن بهت. مگه نبودی می گفتی اونقدر بخواه و تلاش کن که اگه به دست نیاوردی به خاطر تنبلی نبوده باشه؟
یادته ازم پرسیدی خوبی، من زدم زیر گریه؟ یادته خواستی حرف بزنم ، سکوت کردم؟ یادته به جای من تو حرف زدی و من فقط گریه می کردم؟ ولی تو اون روز دقیقا چیزهایی رو گفتی که من دوست داشتم بشنوم. من ولی بلد نیستم. فقط می تونم برات دعا کنم... امیدوارم مشکلت زود حل شه...
Tuesday, February 03, 2004
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment