ناتانائیل، کاش در تو هیچ انتظاری، حتی میل هم نباشد، و فقط استعدادی برای پذیرفتن باشد. آنچه را که به سویت می آید منتظر باش - اما جز آنچه را که به سویت می آید خواستار مباش - جز آنچه داری آرزو مکن... بفهم که در هر لحظه از روز، می توانی مالک خدا، با همه ملکوتش باشی. آرزوی تو از عشق باشد، و مالک شدنت عاشقانه... زیرا آرزویی که موثر نباشد به چه کار آید؟آخر چه! ناتانائیل، تو خدا را داری و او را نمی بینی! خدا را داشتن دیدن اوست، اما مردم به او نمی نگرند. بر سر پیچ هیچ کوره راهی، ای بلعم، آیا خدا را ندیده ای که خرت پیش وی باز می ایستد؟ - چون تو او را دیگر گونه می پنداشتی- در انتظار خدا به سر بردن، یعنی در نیافتن اینکه خدا در توست - خدا را با خوشبختی مسنج و همه خوشبختیت را در لحظه گذرا بنه.
Saturday, August 13, 2005
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
کاش در تو هیچ انتظاری، حتی میل هم نباشد، و فقط استعدادی برای پذیرفتن باشد.
چقدر حرف هست در این جمله...
Post a Comment