Tuesday, December 28, 2004

دلم گاهی تنگ می شود، برای مسافری که کودکانه بزرگ شد. برای مسافری که ستاره خالیش، با وهم گلی می لرزید. برای مسافری که اهلی می کرد، ولی کوچکتر از آن بود که همه کس کسی بماند. دلم برای آن شادترین، برای آن آرام ترین، دلم برای بی قرار ترین مسافر، گاهی تنگ می شود.

زندگی، شبیه داستان که میشود، دیگر نمی توان نویسنده آن را بخشید.

در میان ازدحام نا متناهی بودنهایی که آشکارا سعی می کنند وسعت تنهاییمان را پر کنند، ناامیدانه خودم را از خدا پس گرفته بودم، و به دستهای لرزان نا توان خودم سپرده بودم...

نه باور کنید من دیگر هیچگاه گوجه فرنگی نخواهم خورد! آن هم گوجه هایی که شما برای صبحانه نگه داشته بودید...!
وقت رفتن که می شود، هر مسافری کوله اش را خالی می کند زمین و دوباره همه چیز را از نو می چیند. مبادا چیزی زیاد برداشته باشد، مبادا چیزی کم باشد. باید هرچه زودتر بروم...

Saturday, December 25, 2004

من فکر می کنم خیلی چیزها هست که آدم به خاطرش می تونه زندگی کنه، ولی آدم فقط به خاطر خودش می تونه بمیره.

Thursday, December 23, 2004

تقدیر از من، از تو، از همه ما قوی تر است.
من قوی هستم.
* در جنگ میان دو حریف قوی، برد با کسی ست که بداند چطور باید تسلیم شد. *
من می دانم چطور باید باخت.
نه. راه دیگری نمانده انگار. تنها چاره، جایگزینی شوم شکیبایی ست، به جای امید.
* از تائوت چینگ _ لائوتسه*

Tuesday, December 21, 2004

شب زده که باشی، دیگه فرقی نمی کنه شب اوّل دی ماه باشه یا نه، اینجا هر شب یلداست
...

Monday, December 20, 2004

و انسان چقدر می تونه در ارتکاب اشتباه محق باشه، و ناگزیر!
تو را به باد نخواهم سپرد
که از سلاله خونی
نه خاک و خاکستر
....

Sunday, December 19, 2004

تصویر امروز:
امروز نزدیک میدون فردوسی، روی خط عابر پیاده منتظر قرمز شدن چراغ، یک آقایی جلوی من ایستاده بود که یه قفس دستش بود پر از پرنده. یعنی پرنده ها روی کول هم سوار بودن. یعنی پرنده های لایه زیری وقتی سعی می کردن پرواز کنن، لایه بالایی هم مجبور بود بپره. بعد لایه بالای بالا، می پریدن می خوردن به سقف قفس...
مثل یک گنجشک کوچک باران زده، زیر طاقی پناه گرفته م و هیاهوم دنیا رو پر کرده انگار. گنجشک زیاد صدا می کنه، شلوغ بازی در میاره. صداش هم نه به کسی سرور می بخشه، نه احساس مستی پدید میاره.


Thursday, December 16, 2004

لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد و والد و ما ولد لقد خلقنا الانسان فی کبد

قسم می خورم به این شهر و چگونه قسم نخورم و حال آن که تو مقیمی در این شهر و قسم به پدر و آن چه زاد که به تحقیق آفریدیم انسان را در رنج


زیبا صبر کردن بیاموز خاتون، به خون دل، به بغض گلو. به آه سرد. به اشک گرم...


Monday, December 13, 2004

با هم


باهم

کارد، نان مان را
به دو بخش مساوی تقسیم می کند.
از جایی بر لبه لیوان که تو آب خورده ای
دومین جرعه را سر می کشم.
بیا توی کفشهای من!
زمستان که می آید
پالتوی تو مرا گرم می کند.
ما با یک چشم گریه می کنیم
شب که به تنهایی خویش پناه می بریم
در خواب
رویاهایم با رویاهایت یکی می شوند.

هانس بِندِر Hans Bender

Friday, December 10, 2004

نه چنین نبوده هرگز، نه باورم کن که هیچگاه چنین نبوده که عطشان حضورت باشم و به نماز بایستم باران را بر بیابان.
نه چنین نبوده هرگز، چنین نبوده که هیچگاه نگاهت را به استغاثه بخواهم.
نه چنین نبوده هرگز که صحرا امتناع کند از سپردن آن چه به جان پرورده به دستان عقاب، نه هیچگاه چنین نبوده.
خاتون باور کن که هیچگاه چنین نبوده که...
خاک، از مرغوبترین نوع هم که باشد، سهم زمین است... خاک را به آسمان چه کار بانو؟

Saturday, December 04, 2004

سوال روز: خانم شما چند ریال می ارزید؟

عشرت شايق, نماينده مردم تبريز در مجلس شوراي اسلامي، در سومين هم انديشي مجمع بانوان عضو شوراهاي اسلامي مراكز استان‏هاي سراسر كشور در تهران, گفت: در خصوص زنان خياباني خلاء قانوني نداريم و اگر 10 نفر از زنان خياباني اعدام شوند, ديگر زن خياباني نخواهيم داشت. هر قاضي كه ادعا مي‏كند كه در خصوص زنان خياباني خلاء قانوني وجود دارد, خود من پاسخ وي را خواهم داد
وي با تاكيد بر اينكه زن بدون خانواده يك ريال ارزش ندارد , گفت: در برخي از فرهنگ‏ها زن را قبول ندارند, در حالي كه جامعه ما به زن احترام مي‏گذارد و اين خود زنان هستند كه خودشان را باور ندارند
وي در پايان تاكيد كرد: حقوق حقه خانم‏ها را در چارچوب قانون اساسي از هر شخصي و در هر جايگاهي، خواهيم گرفت."

.........................................................................................................

عشرت خانم زن باهوشی است. او مشکلی را که تمام کشورها کم و بیش با آن درگیرند را آسان حل کرده است. من می ترسم این پدیده فرار مغزها دامن عشرت خانم را هم بگیرد و ما هوش فوق العاده او را از دست بدهیم.
او مشکلات زنان را یک طوری که به عقل هیچ کس دیگر نرسد، حل می کند و از حقوق حقه آنها دفاع می کند. بیایید عاجزانه از عشرت خانم تقاضا کنیم حقوق حقه ما را بی خیال شوند.
از دولت ایران هم عاجزانه درخواست می کنیم عشرت خانم را به عنوان کاندیدای جایزه صلح نوبل هزچه سریعتر معرفی کند

Template Design | elnaz.sadr@yahoo.com